به امید پدیداری خورشیدی ظلمت شکن، که پدیداری اش ؛ راستین بهاری بی مانند است.
از پس ِ بس روزگاران ِ زمستان شب
به ناگه
کوهساران
کاروانی از گل و
باران کمان ِ رنگ رنگ
برسپهر ِ بی ستون آسا
پراکند.
زان سپس
بارانی از رنگین کمان و گل
شد روان بر دشتهای خرّمی ّ و
خضر سبزین پوش
از فراز قالی رنگین کمان ِ روشنی افروز
فرو افشاند
ز خورجین اقاقی خو
بهشتِ سبزه و نیلو فر و چهچه
رهاورد بهارِ ارغوان را
زمین شد آسمان و آسمان ،
آیینه شد ناگاه ّ و
دیوان هرکجا رفتند
رویاروی خود دیدند
هزاران آینه ،
در پرتویی دیگر
جهان آیینه در آیینه ، آذین شد.
بهار بی کران آمد.
بهار ِ خوش گوار ِ بی کران ،
رویینه تا جاوید،
مانا باد.
مهدی فرزه (میم مژده رسان)
منظومه های "نوحیه" و "عمرانیان"...
برچسب : نویسنده : jametajali بازدید : 88